سامرتایم_ نوشت

امشب وقتی که میخاستم از خیابون رد بشم تا برم اون سمت و وارد ایستگاه مترو بشم ، متوجه آقای نابینایی کنارم شدم .ایشون عصای راهنماشون سمت چپ بود ، درحالیکه ماشین ها از سمت راست میومدن و اصلا متوجه شرایط ایشون نمیشدن.بهشون گفتم میخایین کمکتون کنم و رد شیم؟ گفتن بله ، میخام برم اون سمت و ماشین بگیرم برای فلانجا.بهشون گفتم یکم صبر کنین اتوبوس رد شه تا راحتتر بریم اونور  که در همین یه یکی از راننده های خطی ( جوون)اومدن گفتن من دستشونو میگیرم میبرم.گفتم باشه و میخان ماشین بگیرن فلانجا.رو به آقا گفتن بیا باهم میریم و به منم با لحن خاصی گفتن توام میایی ؟بیا بریم!!!  همون لحظه یه راننده دیگه هم با خنده و لحن بدی تکرار کردن ومیگفتن وایسا .گفتم من دیرم شده باید به مترو برسم. چرا واقعا ؟ یعنی ضعف در برابر جنس مخالف و برخورد نامناسب به این شدت قابل قبوله ؟ پ.ن: الانم تو مترو نشستم ، دارم به این فک میکنم به سرعت نور باید برم و چمدون جمع کنم چون ساعت ۱۱ بلیط دارم؛آخه دارم میامممم به خونههههه (با ریتم بخونین). + سه شنبه دهم خرداد ۱۴۰۱| 21:19|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...

یه سفر کوتاه ِ آخر هفته ای به اصفهان پیش دارم ، اگر اصفهانی هستید یا تجربه سفر خوب به این شهر رو داشتین لطفا برام بنویسین کجاها برم؛هم دیدنی ها هم غذاو‌خوشمزجات که از کفم نرفته باشن :)(البته با توجه به محدودیت زمانم).

+ دوشنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۱| 22:25|شاهتوت| |

---

سامرتایم_ نوشت...

اگه‌میتونستم چندتا مکان از اصفهان رو بردارم با خودم بیارمش ، قطعا پل خواجو و کلیسای وانک  و محله جلفا بودن. برخلاف اینکه میگفتن خیلی گرمه و نرین این‌موقع ، هواش از شهری که ما رفته بودیم بهتر بود. بریونی هم ‌خوب بود که ، چرا اینقد میگفتن خوشمزه نیست ؟ اصفهان زیبا  از نگاه من :)  + دوشنبه سی ام خرداد ۱۴۰۱| 19:18|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...